چتر زندگی:
می خواهم برایت چتری باشم
در تمام هیاهوی زندگانی و شور وحال عاشقانی ,
عشق آن نیست که با هم دیگر و کنار یکدیگر
در تمام لحظات خوش و نا خوش در زیر باران باشیم ,
عشق آن است که یکی برای دیگری چتری باشد و
اون هیچوقت نفهمه که چرا خیس نشده ,
می خواهم چتر زندگانیم همیشه بر عشقمان سایه افکند و
چشم تو چشم هم به آینده نزدیک بنگریم و آنگونه از دوست داشتنم
برایت بگویم که اشکانم از دیدن چهره ی تو فریاد شادی سر دهد و
به خود ببالد که این بار اشک شوق است نه غم.
چتر من به خود می بالد که دیگر برای یک نفر ,
سایه و پناه از اشک آسمان نخواهد بود.
چشمانم هر لحظه برای دیدنت دلتنگی می کند و از خود بارانی
می چکاند که می خواهد بگوید با تمام وجود دوستت دارم.
آنقدر غرق در غرق هم هستیم که دیگر نه بارانی وجود دارد نه
جدایی ,
دیگر ما یکی هستیم و عاشق هم.
دیگر چشمانم عاشق با تو بودن است.
چتر زندگی من چتر نبود ,
بهانه ایی بود برای دوست داشتن و با هم بودن.
نمی دانم این عشق چه سریست که هر گاه به یاد تو می افتم تپش
ضربان قلبم به فریاد زدن در می آید و
پاهایم سست و بی اعتبار می شود و دستانم به لرزه در می آید
و چشمانم همراه با اشکان ریز و کوچکش به تاری و سیاهی فرو
می رود و چشمانم را که می گشایم دو باره چهره ی مهربان و
آرامش بخش تو مانند یک مسکن در درون بدنم تزریق می شود و
گویی انگار تمام زندگی را به من داده اند و آرامشی تمام وجودم
را فرا می گیرد که قلبم فریاد می زند ای همه ی وجود من ,
نبود تو نبود من.